جدول جو
جدول جو

معنی شاه گلدی - جستجوی لغت در جدول جو

شاه گلدی
(گَ)
مرکب از: شاه بمعنی ممتاز و مشخص + برج، برجی و قلعتی برتر و نیکوتر از قلاع دیگر.
- شاه برج قدح، در مقام تشبیه قدح به برجی برتر از برجهای دیگر مانند شده است:
نشیند چو در شاه برج قدح
شود حکمران سپاه فرح.
ملاطغرا (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
شاه گلدی
(گَ)
دهی از دهستان بیرکی بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 109 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن چغندر وغلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گِ)
اندوده به کاهگل: اتاق کاهگلی، خانه کاهگلی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
صاصلی است. شاصلی نام گیاهی است شبیه حلفای تازه روئیده از آن کوچکتر با شاخهای باریک و نرم و تازه و زودشکن مایل به سفیدی به اندازۀ دو وجب و تازۀ آن خوراکی است. (مخزن الادویه). رجوع به شاصلاء و شاصلی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
پسر سوم شاه شرف الدین مظفر بن امیر مبارزالدین محمد. (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 102). رجوع به علی بن مظفر... در لغتنامه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
نام قریه ای است در آذربایجان که دارای معدن سرب میباشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
مهتر شاه قلی، نام قاتل میرزا شاه حسین اصفهانی وزیر شاه اسماعیل صفوی بوده است که در دیوانخانه بسال 926 او را بکشت. (از فهرست کتاب خانه سپهسالار ج 2 ص 229)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ)
دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 35 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، توتون، چغندر و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(وَ لَ)
پنجمین از آل جلایر که حکام عراق بودند. در سال 813هجری قمری حکومت داشته است. (معجم الانساب ج 2 ص 377)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شوشتر. از 14 قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 2000 تن است و مرکز دهستان قریۀ شاهی ولی است. قراء مهم آن: قریۀ نگاری و ضحاک که هر یک 300 تن سکنه دارد. آب آن از شعبه رود خانه کارون و چاه. محصول آن غلات دیمی و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(طَلَ)
عمل شاه طلب. شاه جویی. شاه خواهی
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان ترک شهرستان ملایر. دارای 648 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس. دارای 400 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آن خرما است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
شاه میری. در اصطلاح عامه سالی را گویند که شاه در آن سال میرد چه در سابق بعلت مردن شاه امنیت کشور مشوش میشد، میگفتند: در سال شاه مردی، یعنی سالی که شاه مرد و اغتشاش شد
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ)
دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. دارای 245 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات دیم و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول. دارای 200 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ گَ)
دهی از دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان. دارای 372 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
استخر، دهی از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 530 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، استخر و نزهتگاهی به مشرق تبریز
لغت نامه دهخدا
(گَ)
بندگی و فرمانبرداری و شاگردی. (ناظم الاطباء). اما در جای دیگر دیده نشد. رجوع به شاگرد و شاگردی شود
لغت نامه دهخدا
(قِ شاهْ وِ)
قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 30 هزارگزی شمال خداآفرین و 2 هزارگزی راه ارابه رو اصلاندوز به لاریجان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیر مالاریایی است. این ده محل قشلاق 34 تن از ایل چلیپانلو است. آب آن از چشمه است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا